loading...
مجلـه اینترنتـی ســوژه | بروزتـرین سایـت تفـریحی و سـرگـرمـی
آخرین ارسال های انجمن
پـارسـا بازدید : 98 1391/10/16 نظرات (0)

ماجرای عجیب ماه چهره خلیلی در انگلستان

با این حساب باید او را زنی مقتدر، خوش قلب و متکی به خود دانست که در زندگی شخصی نیز همین گونه است. خیلی که سال ها در انگلستان زندگی کرده چند وقت پیش در سفری به این کشور درگیر یکی از معضلات اجتماعی این کشور، یعنی فرزند آزاری شده و با حس انسان دوستی که دارد تمام سعی اش را به کار برده تا نگذارد، پدری فرزندش را کتک بزند.

 
*از زمانی که به ایران آمدی شروع کنیم، وقتی برگشتی چه احساسی داشتی؟
وقتی بعد از بیست دو دو سال به ایران بازگشتم، حس وطن دوستی عجیبی در من به وجود آمد. چون در زمان کودکی از ایران خارج شده بودم. ذهنیت زیادی از ایران نداشتم ولی همیشه دوست داشتم جایی کار و زندگی کنم که مردمانش با زبان خودم صحبت می کنند و اقوامم در کنارم باشند. البته به کمک پدر و مادر عزیزم تا آنجایی که در توان داشتیم سعی کردیم از ارزش های ملی و مذهبی خودمان در آنجا دفاع و آنها را حفظ کنیم. با این که سال ها از ایران دور بودم اما زبان فارسی را به راحتی و بدون لهجه صحبت می کردم. سعی ام این بود که تا می توانم اصول دینی خودم را رعایت کنم و همچنین سعی کردم از فرهنگ اصیل ایرانی فاصله نگیرم.
اما وقتی به ایران آمدم همه این مسائل برایم رنگ و بوی دیگری گرفت. این که تو فارسی حرف می زنی و همه مردم هم زبان تو هستند و با تو به زبان خودت صحبت می کنند برایم جذاب بود. مثلا وقتی ماه رمضان است همه روزه می گیرند و تو در کنار همه این فریضه دینی را ادا می کنی. این ها خیلی لذت بخش است اما شاید شما متوجه نشوید. باید از این دیار فاصله بگیرید تا ببینید که چه نعمتی را از دست می دهید. صفای مردم ایران را هم به همه این ها اضافه کنید، این مقوله را در هیچ جای دیگر دنیا نمی شود پیدا کرد.
 
گفتی به کمک پدر و مادرت سعی در حفظ ارزش ها داشتی، اگر بیشتر توضیح ندهی به نظر شعاری می رسد.
وقتی به انگلستان آمدیم همیشه در گوش من زمزمه می شد که تو باید همان دختر اصیل ایرانی و مسلمان باقی بمانی و نباید فکر کنی که از کشورت خارج شدی پس باید از فرهنگ و دینت هم فاصله بگیری! زمانی معلم شاهنامه فردوسی داشتم که به من شاهنامه یاد می داد. یا مثلا الان معلم نستعلیق دارم و دارم روی خطم کار می کنم. اینکه بعد از بیست و پنج سال زندگی در غرب توانسته ام ارزش هایم را تا حدی حفظ کنم اول به خانواده ام برمی گردد و بعد به جامعه. چون جامعه هیچ فشاری برای پذیرش یا عدم پذیرش این ارزش ها بر من وارد نکرد و خودم انتخاب کردم که این ارزش ها را در خودم تقویت کنم. البته فکر می کنم این موضوعات شخصی است و اگر شما سوال نمی کردید هیچ وقت درمورد این مسائل صحبت نمی کرد.
 
 
*همه اعضای خانواده ات در خارج از کشور زندگی می کنند؟
بله. همه خانواده ام در خارج از کشور هستند و تنها سختی که در ایران دارم. دور بودن از کانون خانواده ام است.
 
*حتما هرچند وقت یک بار برای دیدار خانواده ات به انگلیس می روی درست است؟
بله. همینطور است. هر وقت فرصت کنم و سر کار نباشم به آنجا می روم تا با خانواده ام دیداری تازه کنم و از دلتنگی ام کمی کاسته شود.
ماجرای عجیب ماه چهره خلیلی در انگلستان!!
*کمی درمورد مادربزرگت برایمان بگو.
ورودم به سینما را مدیون مادربزرگم هستم. ایشان برای من یک الگوی به تمام معنا بود. در این چند سالی که در ایران بودم بهترین همدمم بود به طوری که جای خالی مادرم را برایم پر می کرد. زندگی در کنار ایشان و ارتباط نزدیکی که باهم داشتیم یکی از افتخارات بزرگ زندیگ من است. هر لحظه ای که در کنار او بودم برایم یک خاطره است. پروین سلیمانی عاشق هنر و عاشق بازیگری بود و من هم تا جایی که توانستم سعی کردم از ایشان درس بگیرم و از تجربیات شان استفاده کنم. امیدوارم بتوانم با بازی های خوبم یاد این هنرمند بزرگ را زنده نگه دارم. اگر چه که هنرمندی مثل ایشان هیچ وقت نمی میرد و همیشه زنده است. هم برای من و هم برای تمام اهالی فرهنگ و هنر این سرزمین.
 
 
*گویا در حال ساخت مستند زندگی او هم هستی…
بله. چند سال پیش مادربزرگ مرحومم با من تماس گرفت و به من گفت که یک صندوقچه برایت فرستاده ام. خانه باش و تحویلش بگیر. این عیدی امسال تو است. وقتی صندوقچه را دیدم خیلی غافلگیر شدم چون بسیار بزرگ بود و با وانت فرستاده شده بود. صندوقچه را باز کردم و دیدم یک گنج به معنای واقعی در آن گنجانده شده است.
 
*چه گنجی؟
پر از فیلم نامه، نمایش نامه، کتاب، خاطرات و عکس ها و جایزه های متعلق به مادربزرگ بود. یک هفته تمام از منزل خارج نشدم و فقط داشتم چیزهای داخل صندوق را وارسی می کردم. خب، موضوع واقعا عجیب و منحصر به فرد بود، یک عیدی کاملا ویژه از مادربزرگم. تصمیم گرفتم از او که در تمام این سال ها برای فرهنگ و هنر سرزمینش تلاش کرده، مستندی بسازم. کار ساده ای بود و ساخت این فیلم، سه سال طول کشید. هنوز هم تدوین فیلم تمام نشده. اسم این مستند «ستاره من پروین» است که در تلاشم آن را برای جشن آینده خانه سینما تحویل دبیرخانه بدهم. امیدوارم اینجور قدردانی هرچند اندک از زحمات مادربزرگ مرحوم و عزیزم انجام داده باشم.
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظرت فعالیت من چطور بوده ؟
    نظرت درباره قالب ...؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 348
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 79
  • تعداد اعضا : 22
  • آی پی امروز : 135
  • آی پی دیروز : 191
  • بازدید امروز : 174
  • باردید دیروز : 616
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,473
  • بازدید ماه : 1,473
  • بازدید سال : 37,891
  • بازدید کلی : 282,488
  • دانلود سریع و اسان

    Mozila Firefox
    v 17.0 Final

    Google Chrome
    v 24.0.1312.2

    Internet Explorer
    v 10.0.9200.16438

    Opera
    v 12.10.1652 final

    NOD32 Antivirus Trial
    v 5.2.9 Trial

    Kaspersky AntiVirus
    v 2013 v13.0.1.4190.b

    IDM
    v 6.12 Build 25

    Babylon
    Pro 9.0.4 r10

    K-Lite Mega Codec
    v 9.4.0 Full

    Nero Burning Rom
    v12.0.00300

    WinRAR
    v 4.20 Final

    KMPlayer
    v 3.4.0.59

    Yahoo Messenger
    v 11.5.0.228 Final