| عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
 سیزده بدر در شعر استاد شهریار |
0 | 174 | nina |
| 5 راهکار طلایی برای ایمن کردن رایانه |
0 | 158 | nina |
| داستان آموزنده جزیره سبز و گاو غمگین |
0 | 136 | nina |
| اس ام اس خاطره های عاشقانه و غمگین |
0 | 143 | nina |
| فقط محض خنده |
0 | 146 | nina |
| طنز نوشته های کوتاه جدید و جالب |
0 | 170 | mahnaz |
| انواع داداش برای دخترای امروزی!! |
0 | 144 | mahnaz |
| پیام کوتاه مخصوص روز پدر |
0 | 130 | mahnaz |
| داستان جالب راننده اتوبوس |
0 | 122 | mahnaz |
| چه باشد عاشقی؟ ( بابافغانی شیرازی) |
0 | 135 | mahnaz |
| مهر مادر عشق پدر (ساسان کوچکی) |
0 | 121 | nasrin |
| داستان آموزنده ی صد دلاری |
0 | 121 | nasrin |
داستان جالب و خواندنی برای خدا ؟ یا برای خود ؟
در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهرالصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.
ادامه مطلب را دنبال کنید . . .
به هر کسی که به ملاقاتش می آمد،
می گفت:شانس آوردم زنده ام،
بخاطر ایمنی بالای ماشینم بود که زنده ماندم!!!
و خداوند فقط سکوت کرده و لبخند می زند…
تعداد صفحات : 2
خانم رقاصه تک تیر اندار وهابی ها شد + عکس
